تعریف درونگرایی چیست؟ افراد درونگرا چه ویژگی هایی دارند؟
اگر بحثهای مختلف و دیدگاههای متفاوت در خودشناسی و شخصیت شناسی را کنار یکدیگر قرار داده و مقایسه کنید، کمتر واژه و اصطلاحی را میبینید که به اندازهٔ درونگرایی و برونگرایی به آنها پرداخته شده باشد.
حتی میتوان گفت مفهوم درونگرایی و برونگرایی، مخرج مشترک برخی از رایجترین نظریه های شخصیت شناسی صفاتی محسوب میشوند (+).
در این درس کمی دربارهٔ تعریف درونگرایی و ویژگی های افراد درونگرا صحبت میکنیم. اما از آنجا که معمولاً درونگرایی و برونگرایی را در برابر یکدیگر (و گاه دو انتهای یک طیف) قرار میدهند، مطالعهٔ این درس به شفافتر شدن مفهوم برونگرایی و ویژگی های افراد برونگرا هم کمک خواهد کرد.
تعریف درونگرایی و خصوصیات افراد درونگرا چیست؟
با وجودی که اصطلاح درونگرایی (به انگلیسی: Introversion) در بسیاری از مدلها و نظریههای شخصیت شناسی به کار میرود، اما همهٔ این نظریهها درونگرا بودن را به یک شکل تعریف نمیکنند.
در کنار تعریف درونگرایی و آنچه به عنوان ویژگی های افراد درونگرا در مقالات علمی و کتابهای تخصصی روانشناسی مطرح میشود، اصطلاح درونگرا و مشتقات آن در ادبیات عمومی هم بسیار رواج یافته است. به همین علت، بسیار پیش میآید که در گفتگوهای روزمره از درونگرایی و ویژگی های افراد درونگرا بشنویم.
اما معمولاً مفهومی که از درونگرایی در ذهن اکثر عموم مردم است، با آنچه در روانشناسی مطرح میشود تطبیق کامل ندارد. بنابراین گاه میبینیم افراد مختلف، رفتار خود و دیگران را – حتی بدون این که واقعاً ربطی داشته باشد – به درونگرا بودن ربط میدهند.
درونگرایی و بار معنایی منفی آن
علاوه بر مبهم بودن تعریف درونگرایی، مشکل دیگری هم وجود هست که هنوز کاملاً از بین نرفته است: متأسفانه گاهی هنوز میبینیم درونگرایی در ذهن عدهای بار معنایی منفی دارد.
مثلاً شاید شما هم دیده باشید که وقتی کودکی به موقع سلام نمیکند یا به سوال آشنایان و بستگان پاسخ نمیدهد، والدین از طرف مقابل عذرخواهی میکنند و برای توضیح این رفتار میگویند که کودکشان درونگراست.
علاوه بر این، گاهی میبینیم ساکت نشستن یا خلوتگزینی یک فرد درونگرا را مصداق «منزوی» بودن در نظر میگیرند و با چنین برچسبی، این رفتار را نامطلوب تلقی میکنند.
این نوع آشفتگیهای معنایی باعث شده که هنوز، با وجود بحثهای گستردهای که دربارهٔ درونگرایی مطرح شده، اصطلاحاتی مانند «درمان درونگرایی» و «حل مشکل درونگرایی» از جمله عبارات پرتکرار در جستجوهای اینترنتی باشند.
درونگرایی در ادبیات یونگ
یونگ یکی از نخستین کسانی است که مفهوم درونگرایی و برونگرایی را رواج داد. نهفقط در کتابهای تخصصی، در کتابهای عمومی درباره درونگرایی هم معمولاً به این نکته اشاره میشود.
اما نکتهای که کمتر به آن پرداخته میشود این است که در نوشتههای یونگ، درونگرایی و برونگرایی یک ویژگی دوگانه یا دوقطبی (Dichotomy) نبود و قرار نبود انسانها در یکی از دو دستهٔ درونگرا و برونگرا طبقهبندی شوند.
آنچه معمولاً به درونگرایی یونگی نسبت داده میشود، بر پایهٔ تست شخصیت شناسی MBTI است که با الهام از اندیشههای یونگ (و نه بر اساس مدل یونگ) ساخته شده است.
در نوشتههای یونگ – متفاوت با آنچه در روایتهای سادهتر MBTI گفته میشود – دو مفهوم کلیدی وجود داشت (+):
- عملکرد (function)
- گرایش/جهتگیری انرژیهای روانی (attitude) بود.
دسترسی کامل به مجموعه درسهای خودشناسی و شخصیت شناسی برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. با فعال کردن عضویت ویژه در متمم، به درسهای بسیار بیشتری نیز دسترسی پیدا میکنید:
ضمناً بررسیهای ما نشان داده در میان دوستان متممی، کسانی که به درسهای شخصیتشناسی علاقهمند بودهاند، برای مطالعهی درسهای زیر هم وقت صرف کردهاند:
تحلیل رفتار متقابل | زندگی شاد | افزایش عزت نفس | کوچینگ | مشاوره مدیریت
کاریزما | مدیریت استرس | تصمیم گیری | روانشناسی پول | استعدادیابی | یادگیری
تحلیل رفتار متقابل | هوش هیجانی | مهارت ارتباطی | رابطه عاطفی | مسیر شغلی
همانطور که میبینید، آنچه ما به عنوان تفاوت درونگرا و برونگرا میشناسیم، کمی با آنچه یونگ گفته متفاوت است. اما به معنای نادرست بودن تلقی متعارف از درونگرایی و برونگرایی نیست. بلکه شکل سادهشدهای از دوگانهای است که یونگ تعریف کرد و بعدها به کمک تست MBTI به گفتگوهای عمومی راه یافت.
پرسشنامه آیزنک و تعریف او از برونگرایی و درونگرایی
هانس آیزنک (Eysenck) هم یکی دیگر از روانشناسانی بود که به اهمیت درونگرایی و برونگرایی توجه کرد. آیزنک بر اساس پژوهشهای خود به نتیجه رسیده بود که دو صفت اصلی در انسانها وجود دارد که برای توصیفشان ضروری و مفید است: یکی نوروتیک بودن و دیگری برونگرایی.
او پرسشنامهای هم برای سنجش برونگرایی طراحی کرد که به نام مقیاس برونگرایی آیزنک شناخته میشود (دانلود نسخه PDF پرسشنامه آیزنک (انگلیسی).
طبیعتاً در مقیاسی که آیزنک طراحی کرد، امتیاز پایین در برونگرایی به معنای درونگرایی بیشتر خواهد بود. اگر میخواهید تصویری دقیقتر از مفهوم درونگرایی (یا در واقع: شاخص برونگرایی پایین) در نگاه آیزنک داشته باشید، میتوانید چند نمونه از سوالهای آیزنک را – که در پرسشنامهاش مطرح میکند – بخوانید:
آیا از دیدن افراد جدید لذت میبرید؟
آیا نسبتاً بانشاط و سرزنده هستید؟
آیا میتوانید در یک مهمانی شاد شرکت کنید و لذت ببرید؟
آیا در ایجاد دوستیهای جدید پیشقدم میشوید؟
آیا از قاطی شدن با مردم لذت میبرید؟
آیا از [محیطِ] پرهیجان و شلوغ لذت میبرید؟
کار ارزشمند دیگری آیزنک این بود که ایدهٔ ارثی بودن برونگرایی و درونگرایی را مطرح کرد. در واقع برونگرایی – درونگرایی را صرفاً یک صفت روانی ندید و مدعی شد که ریشهٔ این صفت را باید در ساختار مغز و ویژگیهای ژنتیکی جستجو کرد.
او آزمایشهای متعددی هم طراحی و اجرا کرد تا این فرض را ارزیابی کند. اگرچه نتایج همهٔ آزمایشهایش همسو نبودند، اما اصل این کار آیزنک بسیار ارزشمند بوده است. چون مدلها و توصیفهای روانتحلیلگران، معمولاً قابل رد و اثبات نیستند. اما وقتی آزمایشهایی برای سنجش یک مدل طراحی میشود، این فرصت به وجود میآید که اعتبار آن مدل به شیوهٔ قابلاتکایی سنجیده شود. چنانکه امروز برونگرایی – درونگرایی به عنوان یکی از اصلیترین صفات شخصیتی قابلاندازهگیری و قابلاتکا شناختهشده است (+).
برونگرایی [و درونگرایی] در مدل پنج عاملی شخصیت
یکی از مدلهای بسیار شناختهشده در شخصیت شناسی مدل پنج عاملی شخصیت است. رویکرد این مدل، شخصیت شناسی صفاتی (trait-based) است. یعنی شخصیت انسانها را بر اساس چند صفت مشخص میسنجد. سالهاست دربارهٔ این که «تعداد صفتهایی که باید برای شناختن انسانها بررسی کنیم چقدر است» بحث میشود. مدل پنج عاملی، همانطور که از نامش پیداست، بر این اساس بنا شده که تعداد این صفات نمیتواند از پنج مورد کمتر باشد (مطالعهٔ بیشتر: مدل پنج عاملی شخصیت).
در مدل پنج عاملی شخصیت، چیزی به اسم درونگرایی نداریم. اما یکی از پنج عاملی که برای شناخت و سنجش شخصیت در مدل پنج عاملی مطرح میشود، برونگرایی یا extraversion است.
برونگرایی در این مدل (شبیه مدل آیزنک) به شکل طیفی تعریف میشود. بنابراین میتوان گفت هر چه شاخص برونگرایی شما در این مدل کمتر باشد، درونگراتر محسوب میشوید.
اما باید به خاطر داشته باشید که آنچه به عنوان برونگرایی در مدل پنج عاملی مطرح میشود، ترکیبی از شش ویژگی است:
- گرم بودن
- اجتماعی بودن
- صراحت و قاطعیت
- جنب و جوش و فعالیت
- هیجانخواهی
- تجربه هیجانهای مثبت
بنابراین حاصلجمع وضعیت شما در این شش دسته ویژگی است که نهایتاً باعث میشود بر اساس مدل پنج عاملی شما را برونگراتر یا درونگراتر از فردی دیگر ارزیابی کنند.
مطالعهٔ بیشتر
برای آشنایی بیشتر با این مدل شخصیتی میتوانید درس مدل پنج عاملی شخصیت را بخوانید.
پس از این که کمی با پنج عامل اصلی در این مدل آشنا شدید، درس تعریف برونگرایی در مدل پنج عاملی را هم مطالعه کنید. در این درس به پرسشها و مولفههای مشخصکنندهٔ درونگرایی / برونگرایی بر اساس مدل شخصیت شناسی پنج عاملی پرداختهایم.
تفاوت خجالتی بودن و درونگرایی
یکی از ویژگیهایی که معمولاً با درونگرایی اشتباه گرفته میشود، خجالتی بودن است. اشتباه گرفتن خجالتی بودن و درونگرا بودن از این جهت دردسرساز است که درونگرایی به عنوان یک ویژگی شخصیتی پذیرفته میشود. اما خجولی چیزی است که بهتر است در پی رفع آن باشیم.
پس اگر شما درونگرا باشید و به اشتباه فکر کنید خجالتی هستید، ممکن است وارد یک تلاش فرساینده و مخرب برای تغییر ترجیحات شخصیتیتان بشوید.
ما درسهای متعددی را در متمم به خجالتی بودن اختصاص دادهایم. اما فعلاً در حد یک توضیح مختصر میشود به این اکتفا کرد که درونگرایی، یک نوع ترجیح است؛ ترجیح تنها بودن به حضور در جمع، یا ترجیح رابطهٔ صمیمی با افرادی محدود به جای رابطه سطحیتر با طیف گستردهای از انسانها.
اما خجالتی بودن، تجربهٔ احساسات منفی در تعامل با دیگران است. دامنهٔ این احساسات منفی گاهی حتی به قبل از تعامل هم کشیده میشود. یعنی فرد خجالتی با وجودی که هنوز به مهمانی یا جلسه نرفته و فرد مورد نظرش را ندیده، سناریوهای نامطلوب و نامناسب را تصور کرده و پیشاپیش خودش را با اتفاقهایی که نیفتاده و تجربههایی که پیش نیامده آزار میدهد.
بنابراین بهتر است همواره به معنای دقیق درونگرایی توجه کنیم و به سادگی آن را مترادف صفات و ویژگیهای دیگر (مانند جمع گریزی، خجالتی بودن، اضطراب اجتماعی و …) در نظر نگیریم.
مطالعهٔ بیشتر
در درس تفاوت خجالتی بودن و درونگرایی به این دو مفهوم و تفاوتشان پرداختهایم. همچنین درس دیگری را به پرسشنامه سنجش خجالت و کمرویی اختصاص دادهایم. این پرسشنامه را زیمباردو و هندرسون طراحی کردهاند.
در کنار این دو درس، مطلبی را هم به ریشه های خجالتی بودن و کمرویی اختصاص دادهایم.
کدام بهتر است: درونگرایی یا برونگرایی؟
در کنار همهٔ بحثهایی که دربارهٔ ریشهٔ تفاوتها و سهم وراثت، محیط و تربیت در درونگرایی و برونگرایی مطرح میشود، باید به این موضوع مهم هم بپردازیم که آیا میتوان یکی از دو صفت درونگرایی و برونگرایی را بر دیگری ترجیح داد؟ برای علاقهمندان به توسعه فردی،این سوال بهویژه در مورد انتخاب شغل و طراحی مسیر شغلی اهمیت پیدا میکند:
پاسخ به این سوال در طول زمان تغییر کرده و به تدریج پختهتر شده است. جنس پاسخها را میتوان به سه دوره تقسیم کرد:
دورهٔ اول | درونگرایی بد است. برونگرایی خوب است
در مطلبی که با عنوان چند کتاب درباره درونگرایی منتشر کردهایم، توضیح دادهایم که تا سالها چنین فرض میشد که برونگرایی ویژگی بهتر و صفت برتر است و درونگرایی یک ویژگی نامطلوب محسوب میشود. یا اگر هم نامطلوب نیست، لااقل به اندازهٔ برونگرایی کارآمد نیست و نقطهٔ قوت محسوب نمیشود.
این نوع نگاه به تدریج در دو دههٔ گذشته تغییر کرده است.
شما این مطلب را در سایت متمم (محل توسعه مهارتهای من) میخوانید. متمم هزاران درس در زمینهٔ مدیریت و توسعه فردی ارائه میکند و همواره به ارائه محتوای علمی، دقیق و تألیفی متعهد است. فهرست درسها، شرایط عضویت در متمم و تجربهٔ اعضای متمم از حضور در متمم را میتوانید در صفحات زیر بخوانید:
دورهٔ دوم | برخی مشاغل به برونگراها نیاز دارند و برخی به درونگراها
اگرچه این نگرش امروزه به اندازهٔ قبل پررنگ نیست، اما هنوز هم طرفدارانی دارد. کتاب شغل مناسب شما نمونهای از کتابهایی است که بر پایهٔ چنین نگرشی تألیف شده است. یعنی به افراد پیشنهاد میکند شغل و مسیر شغلی خود را بر اساس ویژگی های شخصیتی خود (با تکیه بر آزمون MBTI) انتخاب کنند.
چنین فرضی را نمیتوان به شکل مطلق نادرست دانست. همهٔ ما کموبیش این تجربه را داشتهایم که بر اساس ویژگیهای شخصیتیمان، برخی شغلها برایمان سادهتر و جذابتر بوده و برخی دیگر، دشوارتر است و بیشتر انرژی میگیرد.
اما باید مراقب باشیم که در این قضاوتها گرفتار دام «صدور احکام کلی و عمومی» نشویم.
دورهٔ سوم | «بخشی از» تصورات ما نادرستند
در مورد تطبیق مشاغل با ویژگی های شخصیتی و خصوصاً درونگرایی و برونگرایی دو نوع خطا وجود دارد.
خطای اول این است که ما به جای اتکا به پژوهشها صرفاً بر اساس حدسیات خود قضاوت میکنیم. به عنوان مثال، بهسادگی حکم میدهیم که فروشنده موفق باید برونگرا باشد و افراد درونگرا شانسی در حرفهٔ فروشندگی ندارند.
در صدور چنین احکامی باید محتاط بود و نتایج پژوهشها را بررسی کرد. صرفاً برای نمونه در همین مورد خاص در درس کدام فروشنده موفقتر است؟ از سلسله درسهای آموزش فروش متمم توضیح دادهایم که از نظر آماری افراد میانگرا بیشتر از افراد درونگرا و برونگرا میتوانند در فروشندگی موفق باشند. علاوه بر این، طبیعتاً از آنجا که بسیاری از انسانها به «میان گرا بودن / midtrovert» نزدیکترند تا درونگرا و برونگرا، از این منظر هم بهتر است در پیشبینی موفقیت و شکست انسانها در حرفههای مختلف محتاطتر باشیم.
خطای دوم این است که درک ما از گروههای شغلی بهشدت گرفتار استریوتایپ (تفکر قالبی) است. همهٔ فروشندگان قرار نیست وسط یک فروشگاه بایستند و با اصرار فراوان مشتریان را به خرید یک محصول متقاعد کنند. شغل فروش در برخی حرفهها ممکن است بیشتر بر پایهٔ ارتباط ایمیلی یا تعامل در شبکههای اجتماعی باشد. در چنین مواردی درونگراها چندان خسته و فرسوده نمیشوند.
مدیر مالی هم قرار نیست همیشه در اتاق دربسته بنشیند. ممکن است لازم باشد بخش زیادی از وقتش به چانهزنی با دپارتمانهای مختلف درون شرکت یا سازمانهای دولتی و خصوصی و بانکها بگذرد. بنابراین این فرض که چنین شغلی نیازمند تعامل نیست و برای درونگراها مطلوب است، لزوماً دقیق نیست.
علاوه بر این، اغلب شغلها سطحبندی هم دارند. ویزیتور، کارشناس فروش، سرپرست فروش و مدیر فروش، ظاهراً همگی در زمینهٔ فروش فعالیت میکنند. اما شرح شغل آنها یکسان نیست و طبیعتاً شرایط احراز شغل هم برایشان یکسان نخواهد بود. پس وصل کردن «فروش» به «برونگرایی» بدون توجه به تنوع فعالیتهای فروش میتواند گمراهکننده باشد.
این توضیحات به معنای رد کردن ارتباط صفات شخصیتی با عملکرد شغلی نیست. اما تأکیدی بر این نکته است که در این زمینه باید دقیقتر، منطقیتر و مستدلتر نظر داد و از صدور احکام کلی اجتناب کرد.
چند کتاب درباره درونگرایی
در کنار مقالات علمی درباره درونگرایی و بحث درونگرایی و برونگرایی در کتابهای تخصصی روانشناسی، طی دو دههٔ اخیر کتابهای عمومی متعددی هم در مورد درونگرایی منتشر شدهاند.
معروفترین آنها کتاب سکوت نوشته سوزان کین است که نقش مهمی در ترویج گفتگوهای مفید و سازنده دربارهٔ درونگرایی داشته است. اگر امروز افراد کمتری را میبینیم که درونگرایی را یک نقطه ضعف و ایراد شخصیتی بدانند، سهمی از این اتفاق را باید به سوزان کین نسبت داد.
البته کین نه اولین نویسندهای بوده که درباره درونگرایی کتاب نوشته و نه آخرین فرد. فهرست کتابهایی که دربارهٔ درونگرایی منتشر شدهاند، طولانی است و ما مطلب مستقلی را به معرفی برخی از این کتابها اختصاص دادهایم:
دوست عزیز.
شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمهی عبور) میتوانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.
همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همهی درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. فهرست برخی از درسهای مختص کاربران ویژه متمم را نیز میتوانید در اینجا ببینید:
فهرست درسهای مختص کاربران ویژه متمم
از میان درسهایی که در فهرست بالا آمده است، درسهای زیر از جمله پرطرفدارترین موضوعات هستند:
دوره MBA | مذاکره | کوچینگ | توسعه فردی
فنون مذاکره | تصمیم گیری | مشاوره مدیریت
تحلیل رفتار متقابل | تسلط کلامی | افزایش عزت نفس
چگونه شاد باشیم | هوش هیجانی | رابطه عاطفی
خودشناسی | شخصیت شناسی | پرورش کودکان هوشمندتر
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری خودشناسی به شما پیشنهاد میکند:
- خودشناسی – ویژگیهای خودمان را بهتر بشناسیم
- تعریف درونگرایی چیست؟ افراد درونگرا چه ویژگی هایی دارند؟
- چند کتاب درباره درونگرایی و افراد درونگرا | بررسی و طبقه بندی کتابها
- نحوه برخورد و رفتار با افراد درونگرا
- خجالتی بودن چیست و چه تفاوتی با درونگرایی دارد؟
- پرسشنامه سنجش خجالتی بودن و کمرویی
- ریشه های حس خجالت و کمرویی در جمع
- نقش خانواده و مدرسه در تقویت یا درمان خجالتی بودن کودکان
- خودشیفتگی چیست؟ آیا من خودشیفته هستم؟
- آدم صبح هستید یا آدم شب؟
- توهم پایان تاریخ | آیا ما به آخر خط تغییر و تحول رسیدهایم؟
- مرکز کنترل درونی یا مرکز کنترل بیرونی؟ (+ پرسشنامه منبع کنترل)
- مهرطلبی چیست؟ ویژگی های افراد مهرطلب و پرسشنامه مهرطلبی
- رهایی از مهرطلبی | برنامه ۲۱ روزه پیشنهادی هریت بریکر (هفته اول)
- رهایی از مهرطلبی | برنامه ۲۱ روزه پیشنهادی هریت بریکر (هفته دوم)
- رهایی از مهرطلبی | برنامه ۲۱ روزه پیشنهادی هریت بریکر (هفته سوم)
- کنترل رابطه در دست کیست؟
- پرسشنامه کمال طلبی و تفکیک کمال طلبی مثبت و منفی
- کمال طلبی چیست؟ کمال طلب بودن با کمال گرایی چه تفاوتی دارد؟
- کمال طلبی و عوارض منفی آن در زندگی
- افسردگی چیست؟ نشانه ها و علائم افسردگی چه هستند؟
- سوالهایی برای خودشناسی و شناخت بیشتر خودمان
- معنی تکانش چیست؟ رفتارهای تکانشی چه هستند؟
- DSM یا راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی چیست؟
- شناخت محدودیتهای انسان | نقطه آغاز خردمندی
- امید به زندگی | آیا به مرگ فکر میکنید؟
- اختلال اضطراب اجتماعی چیست؟ (فوبیای اجتماعی یا جمعیت هراسی)
- سایکوپات کیست؟ اختلال شخصیت ضد اجتماعی چه ویژگی هایی دارد؟
- چقدر ساده به دیگران اعتماد میکنید؟ | پرسشنامه تمایل به اعتماد
- تست دیسک چیست؟ | دانلود پرسشنامه تست DiSC + آنالیز آزمون دیسک
- تعریف اعتیاد چیست؟ چه کسانی معتاد محسوب میشوند؟
- چپ مغزی و راست مغزی | داستان نیمکره فعال مغز
- تعریف ریسک پذیری چیست؟ آیا شما یک فرد ریسک پذیر هستید؟
- اشتباهات تکراری زندگی | تکرار اشتباه یک اتفاق ساده نیست
- اعتیاد به اینترنت چیست؟ | تعریف و پرسشنامه اعتیاد به اینترنت
- تعریف وراثت پذیری چیست؟ بحث وراثت در شخصیت تا چه حد جدی است؟
- خودنظارتی چیست؟ آیا شما هم یک آفتابپرست اجتماعی هستید؟
- آلبرت الیس
- آرون بک | شناخت درمانی، خطاهای شناختی و طرحوارهها
- درمان شناختی رفتاری یا CBT چیست؟
- تکنیک ABC | روشی برای برخورد آگاهانهتر با افکار منفی و ناکارآمد
- کتاب از حال بد به حال خوب (شناخت درمانی) | دیوید برنز
- کتاب شناخت بیماری های روانی | معرفی انواع اختلالها و بیماری های روانی
- دیل آرچر – متفاوت بودن بهتر از نرمال بودن است
- معرفی کتاب | زندگی خود را دوباره بیافرینید | جفری یانگ
- گفتگو درباره روانشناسی | پادکست انجمن روانشناسی آمریکا
- اتاق خبر | درسهای خودشناسی و شخصیتشناسی
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
به نظر من ترمینولوژی برونگرایی و درونگرایی که درواقع لیبلهایی برای فهم بهتر رفتار در انسان هستند، جزو اصطلاحات deprecated و کهنه و غیرکاربردی این زمان می باشند. بخشی از دلیلش هم برای پیشرفتهای nauroscience و neuropsychoanalysis هست. برای مثال: وقتی که انسانی بعلت شرایط زندگی در حالت freeze قرار می گیرد، یعنی درواقع قسمت فعال مغزش از prefrontal به آمیگدال شیفت می کند، رفتارهای انزواجویانه و فرورفتن در فضای دفاع از خود او را به فردی که ترجیح بیشتری برای خلوت دارد تبدیل می کند. مثل اینکه پروسسورهای مغزش دایم فعال هستند و جایی برای یک ورودی جدید ندارند… در حالیکه همین آدم وقتی در شرایط محیطی پذیرا قرار می گیرد، بخش prefrontal او فعال می شود و اتوماتیک بده بستان ارتباطی مناسب شکل می دهد… از طرفی، افرادی که الگوهای یادگرفته شده در ذهنشون هست مثل انسانهایی که بیش از حد نیاز دارند دیگران رو راضی کنند و یا ابراز وجود برایشان اولویت دارد ناخودآگاه برای ارضای این نیاز رفتارهای برونگراتری نشان می دهند. بنابراین، برونگرایی و درونگرایی و categorize کردن انسانها در دوسر یک طیف، برای دنیای امروز کاربردی نیست. نیاز به فهم سیستمهای غیر خطی و لزوما تلاش نکردن برای خطی سازی و labeling شاید راه بهتری باشد…
درون گرا و برون گرا بودن یه ویژگی با مقدار ثابت نیست
این جوری نیست که ما همیشه و توی همه جمع ها درون گرا باشیم یا برعکس
حتی تو دوره های مختلف زندگی هم درون گرا یا برون گرا بودن دست خوش تغییر میشه
یادمه سالی که پشت کنکور موندم ترجیح میدادم بیشتر تنها باشم و مدام در حال تحقیق در رابطه با اشتباهاتم بودم
در صورتی که تا سال قبلش ترجیح میدادم زمان مو با صحبت کردن با دوستام بگذرونم
ولی با فاصله چند ماه حتی دیدن شماره دوست هامم بهم استرس میداد
به نظر من اینکه آدم ها درون گرا میشن یا برون گرا تحت تاثیر خیلی از عوامله
این که تو چه جمعی قرار دارن ، با چه مشکلاتی دست به گریبان هستن تو اون دوران و تعلق خاطری که به محیطی که درش قرار دارن احساس می کنن باعث میشه به یه سر طیف نزدیک تر یا دور تر بشن
مشخصا صحبت از اینکه ما همه در دو سر طیف قرار داریم یا درونگراییم یا برونگرا، نگاهی بسیار سطحی است.
از طرفی این نگاه که ما می توانیم در یک مکان و زمان خاص بسیار درونگرا و در مکان و زمانی دیگر بسیار برونگرا باشیم، تجربه ی مشترک اکثر ماست. البته وقتی صحبت از رفتار می شود ما باید توجه کنیم که متغییر های مختلفی بروی رفتار اجتماعی و برخورد و انتخاب های ما تاثیر گذارند. در برخی پژوهش ها دمای محیط تاثیر متفاوتی در رفتار افراد داشته است. اما من کمی با احتیاط به پرسشنامه ها اشاره می کنم چرا که بسیاری از سوالات می توانند توسط یه فرد با هراس اجتماعی و یا یک فرد درونگرا به یک شکل پاسخ داده شوند. از طرفی نگرش افراد به درونگرایی و برونگرایی نیز می تواند نحوه ی پاسخ دادن را به این سوالات تغییر دهد. شاید درونگرایی در یک قشر خاص یا یک نسل خاص معنایی داشته باشد که باعث سوگیری در زمان پاسخگویی به سوالات پرسشنامه شود.
در میان نظرات دوستان متممی به یک جمله ی زیبا برخوردم که ارتباط یک مهارت هست و باید آن را آموخت. این مورد مسئله ی بسیار مهمی است. شاید ما مهارت ارتباط مناسب را نداریم توانایی تعیین حد و مرز و توانایی نه گفتن را نداریم و به همین دلیل تعاملات اجتماعی را بسیار سخت و مستهلک کننده می دانیم. البته بنده بیشتر از فعالیت های ذهنی و تنهایی لذت می برم با این حال احساس می کنم این برچسب زدن ها می تواند باعث یک سوگیری منفی در رفتار ما شده و فرصت تعاملات موثر اجتماعی را از ما بگیرد.
به هر روی بسیار علاقه مندم در آینده درس هاس آتی را مطالعه می کنم و بیشتر با تفاوت بین خجالتی بودن و درونگرایی آشنا شوم.
به نام خدایِ همیشه عاشق…
دوستان متممی به بسیاری از مواردِ فرع؛ و اصلِ موضوعات و مباحث درونگرایی و برونگرایی اشاره کردند؛ و میشه گفت جای توضیح زیادی باقی نیست؛ اما گفتنش خالی از لطف نیست که به این نکته توجه کنیم: همه ما ؛ در پاره ای از جمع ها و حلقه های ارتباطی خودمون، انسانی هستیم که کاملا فعال و پر شور و علاقه مند به اظهار نظر و همیشه هم پر انرژی هستیم؛
به عنوان تجربه شخصی به شخصه در کنار تعدادی از دوستانم؛ مرز های برونگرایی رو هر روز بیشتر از قبل جا به جا میکنم و از این موضوع بسیار خرسند هم هستم و لذت میبرم از این شور و هیجان و زیستنِ معطوفِ به محیط و اطرافم؛ چون چیزی که داره در اون اتمسفر و فضا اتفاق میفته یک رزونانسِ تقویت شده متقابله و برام بسیار آرامش بخش و لذت بخش؛
اما همه این ها رو گفتم تا به اینجا برسم که من خیلیی وقت ها اصلا و ذاتا انسان درونگزین و درونگرایی هستم. و این جمله که تعامل با انسان ها انرژی من رو میگیره رو واقعا زیسته ام!
از بودن کنار دوستانی که ناگزیریم به تحملِ دیدن چند ساعته شون در محیط دانشگاه و جامعه و فضای کاری؛ تا حتی بودن در بعضی جمع های بدون فایده و بازده و روحِ برخی آشنایان یا نزدیکان یا اقوام؛ ( البته که ملاقات و دیدار با اقوام و آشنایان جزو توصیه شده های هر مکتب و دینی هست و منظور من هرگز نفی اون نیست) ؛ اما منطورم از بیان این مثال ها صرفا این بود که ؛ احساس میکنم در شرایط آرمانی ؛ حتی هر انسانِ سالمی از لحاظ روحی و روانی( چه یک برونگرا وچه یک درونگرا) هیچگاه همواره یک درون گرا یا برون گرا نیست و این تاثیر محیط بر شخص هست که تعیین میکنه فرد چه واکنش و رفتاری داشته باشه…
ممنونم که تا انتها خوندید و همراهم بودید؛ امیدوارم فارغ از هر کدوم از این دو گروه که دسته بندیشون کردیم؛ انسانِ " باخوددرصلح"ی باشیم و حضورمون به هر نحوی مایه آرامش و رشد دیگران باشه.
در پناه خدا باشید.
من با توجه به برسش نامه آیزنک بالای ۹۰ درصد برونگرا هستم از جهتی هم ساعتها غرق روزنوشته های محمدرضا شعبانعلی میشم و لذت خلوت با موزیک و اندیشه های ایشون رو با هیچ جمعی عوض نمیکنم
بینی جهان را ، خود را نبینی
نمونه از تجربه شخصی خود را توضیح می دهم .
چند سال پیش که با کلمات درونگرا و برونگرا آشنا شدم، شروع کردم به مشتریان مغازه ای که در آن به عنوان فروشنده کار می کردم دقت کنم. در کنار خوش آمد گویی هنگام ورود مشتریان به مغازه و لبخند زدن به آنها سریعا موتور بررسی در مغزم روشن می شد.
اگر میامد و گرم سلام می کرد ، از شرایط آب و هوا و شلوغی یا خلوتی داخل راهرو بازار یا از این جنس صحبت ها می کرد ، من هم کاملا گرم می گرفتم و با خود می گفتم که اگر با آب و هوا نقطه مشترک با اون پیدا کنم ، احتمالا موقع خروج یک بگ شاپ خرید از ما تو دستش هست ؛ تو این مواقع زیاد هم سراغ مشخصات فنی نمی رفتم که با جزئیات بخواهم توضیح بدم.
با خودم می گفتم: کلی گوی و گزیده گوی.
و در مواردی که مشتری خیلی ساکت وارد می شد، یا روی کالای خاصی تمرکز داشت ، فاصله را حفظ می کردم تا سوال نمی پرسید حرف نمی زدم. برای این مشتریان در خصوص محصولات از تعداد ویژگی های کمتری از محصول ، اما با جزئیات عمیق تر صحبت می کردم.
البته با کمی بزرگنمایی این پاراگراف را می نویسم : بعدها که فهمیدم توجه ها و انتخاب نوع رفتارم با مشتریان خیلی ازمن داره انرژی مصرف می کنه و شدم مثل یک دستگاه اسکن مشتری و بر اساس رفتار آنها ، یک مجموعه رفتار از قبل برنامه ریزی شده را ارائه کنم؛
و در پایان صحبت ، با توجه به اطلاعات و آگاهی امروزم یک رویه را انتخاب کردم، که تلاش کنم با مشتری با خوشرویی برخورد کنم و بالاترین سطح احترام و صداقت را داشته باشم. مستقل از اینکه مشتری در لحظه ورودش به مغازه با چه ویژگی های رفتاری وارد شده است و این را متصور هستم که مشتریان با یک برخورد محترمانه ، ساده و صادقانه بودن رفتار فروشنده ، ارتباط بهتری برقرار می کنند ؛ تا رفتار های که احساس کنند مصنوعی است .
ممنون از اینکه تجربه شخصی تون رو با ما در میان میذارید
کامنتها رو که می خوندم، یک نکته ای توجهم رو جلب کرد.
نمی دونم چقدر درسته ولی قابل تامل هست.
آدمی که برای فرار از خود و ذهنش دائما در حال جنب و جوش و فعالیته و یک لحظه آروم نمی تونه بشینه تا بیهوش بشه و خوابش ببره رو با افراد برونگرا نباید اشتباه گرفت.
همچنین کسی که با خودش در صلحه و آرامش درونی داره و می تونه ساعتها بدون هیچ صحبت و همصحبتی در گوشه ای بشینه و از زندگی لذت ببره، الزاما درونگرا نیست.
کسی که برای فرار گفتگوهای ذهنیش به ناچار به مهمانی و مسافرت پناه می بره و یک روز تعطیل داخل خونه براش حکم قبر رو داره، الزاما برونگرا نیست. اون برای فرار از خودش به جمع پناه می بره.
اما کسی که از تنهایی به اندازه در جمع بودن لذت میبره، می تونه برونگرایی باشه که تنهایی رو انتخابش کرده و از این انتخابش ترسی نداره.
فرهنگ شرق بیشتر درون گرایی را ترویج و توصیه میکند. خاموشی و تفکر و حتی اجتناب از بسیاری کارهای اجتماعی در ادبیات و عرفانها توصیه می شود. فرهنگ غرب این روزها غالب است و کودکان برونگرا بیشتر مورد توجه و تشویق جامعه قرار می گیرند. با وجود اعتقادی که به نقش تربیت و جامعه و معیارهای اجتماعی دارم، به نظرم تنوع ثبات بیشتری برای جامعه می آفریند و نباید همه در قالب آنچه برای ما توصیه می کنند یک شکل و یک اندازه شوند.
به نام خالق اقیانوسها، که آراماند …
وقتی به زندگی، از دوران کودکی تا جوانیام نگاه میکنم، عمیقا خود را فردی درونگرا میبینم، که «تنها بودن را به در جمع بودن ترجیح میدهد»
اما وقتی که سعی میکنم خودم را بشناسم و همه ابعاد شخصیتی و مصداقهای درونگرایی و برونگراییام را کنار هم ببینم، کمی سردرگم میشود …
و اما دلیل این موضوع را شاید بتوان در همان تیتر «صفتهایی که با درونگرایی اشتباه گرفته میشوند» پیدا کرد.
یکی از نتایج مهم این موضوع آن است که شناخت اشتباه معانی، قضاوتهای ما را اشتباه میکند، به طور مثال: (برگرفته از تجربه شخصی بنده)
بنده در جمعها اغلب سکوت میکنم، نه لزوما به دلیل خجالت و یا ترس از حرف زدن، بلکه به خاطر اینکه تخصص و دانشی در موضوع بحث ندارم، و در این حال، سکوت کردن را ترجیح میدهم.
اما متاسفانه گاه ما انسانها سعی میکنیم در هر زمینهای نظر بدهیم و پرحرفی کنیم، با هزاران استدلال مندرآوردی هم موضوعات مختلف را تحلیل و بررسی میکنیم و از آن بدتر، این اخلاقمان را «خوشصحبت بودن» و «اجتماعی بودن» نام مینهند و آنکس که سکوت عاقلانه را به این اظهار نظرها ترجیح میدهد، «خجالتی و منزوی» خطاب میکنند.
و بعید نیست اگر کلاممان را بیشتر واکاوی کنیم، ببینیم که بسیاری از قضاوتهایمان به همین کجفهمیها آمیخته است. و در این حال است که بهتر میفهمم، چه بسیار جای تامل دارد، که تکتک کلماتمان را پیش از بیان، به عقل گوهرشناس دهیم، تا اصل یا بدل بودن آن را قضاوت کند و سپس به پیک صوت بسپاریم.
امیدوارم که با شناخت صحیحتر ویژگیهای شخصیتی، و درک معنای درست صفات آنها، هنگام شناخت آدمها هوشمندانهتر عمل کنیم، تا شناخت درستتری از اطرافیانمان داشته باشیم و در نهایت، ارتباطی زیباتر.
در پناه حق باشید.
همون طور که اشاره شد درونگرایی و برون گرایی یک طیف هست.
علاوه بر این چیزی که من در طول زندگی احساس کردم اینه که تو بعضی از جمع های دوستان یک شخص بذله گو و مجلس گرم کن هستم تو جمع دیگر تنها شنونده ام .
به راحتی میتونم با ادمهای غریبه ارتباط بگیرم ولی گاهی اوقات علاقه ندارم و حتی ممکنه سرد برخورد کنم .
احساس میکنم علاوه بر اینکه یک طیف هست ممکنه با توجه به شرایط، سن و… متفاوت رفتار کنیم و انسان همیشه به یک نسخه ی واحد عمل نکنه .
شاید تنها قطعیتی که بحث درونگرا برونگرا داره عدم قطعیتش باشه
اینکه هیچکس درونگرای صرف و هیچکس برونگرای صرف نیست
طبق تعاریف من یک برونگرام ،خیلی برونگرام
اما یکبار همسرم بهم گفت داری درونگرا میشی
یا توی مهممانی زیاد میشنوم که اقا مجتبی ساکتی و …
از یه سنی به بعد میزان توجهم به درون،به خودم،به افکارم بیشتر شد،بد گفتم قبلا هم توجه داشتم اما از جایی به بعد بیشتر به فضای شخصی خودم متمایل شدم
قبلا غروب جمعه ها حتما باید با دوستان جمهوری می رفتیم یه وری قِل بخوریم
اما حالا در ماه دو غروب جمعه توی خونه به مدیتیشن،موسیقی گوش دادن،گل و گیاه رسیدن صرف می شه
و این همون عدم قطعیته
پ.ن:دروغ چرا از این درونگرایی خوشم میاد،حس مرموز طورانه ای به ادم میده،تو داری تو ذهنت اهنگ شب پره می خونی بقیه فکر میکنن اوه این داره به کاینات و هستی فکر میکنه